۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

بی‌ادب

صدرا یازده سالشه. چد روزه باهاش حرف نمی‌زنم چون باهام بد صحبت کرد. امروز برای چندمین بار اومد جلو و پرسید آشتی میکنی؟ گفتم نه. بعد گفت خیلی خب ولی شاعر میگه:

«شهریارا درس عشق خود روان   کینه‌توزان مکتب عرفان کنند»؛ 

منم طبق معمول ژست من قرار نیس کم بیارم گرفتم و رو به مامانم گفتم: 

«ادب از که آموختی؟ از بی‌ادبان. لقمان حکیم.»

بعدش تا پنج دقیقه به شیرین زبونی خودم خندیدم. دلم می‌خواد باهاش آشتی کنما، ولی بی‌ادبه. اگه بخوام راست راستشو بگم، وقتی قهرم خودم بیشتر دلم تنگ میشه واسش، واسه اینکه با هر موضوع بیخودی میتونه سی دقیقه مداوم بخندونتم. باعث میشه مشکلات کاملا یادم بره. ولی بی‌ادبه. هوف. اگه بعدا بزرگ شدی و اینجا رو خوندی - که میدونم میخونی چون که خیلی فضولی- یادت باشه که خیلی دوستت دارم. ولی بی‌ادبی.

 

 

پی‌نوشت: بیت اصلی  «شهریارا درس عشق خود روان   عارفان در مکتب عرفان کنند» هست. صدرا عوضش کرده بود.

  • نظرات
    • مسآفر
    • ۲۷/شهریور/۱۳۹۹

    خانه کاغذی

          تازه فهمیدم که وقتی میام اینجا فقط از فیلما میگم. انگار که برنامه‌ی دیگه‌ای تو زندگیم نداشته باشم. نچ نچ نچ. La Casa De Papel رو دیدم. پشیمونم چون باعث شد سلیقم تو فیلم دیدن دویست پله بهتر بشه و آب دوغ خیاری دیدن، برام سخت‌تر بشه. یادم نمیاد آخرین باری که فیلم دیدم و تا این حد مجذوب شدم کی بود. شاید از Call Me By Your Name هم خیلی لذت بردم ولی این سریال توصیف ناپذیره. نمیدونم تو اسپانیا چیکار میکنن ولی میدونم که با دانش قبلیم درباره این کشور اصلا انتظار چنین چیزی رو نداشتم. البته با دانش قبلیمم عاشق زبان و فرهنگشون و البته رقصشون و همچنین... بودم. ولی خب الان بیشتر شوکه‌ام. بیشتر نمی‌تونم توضیح بدم. درکل بهترین سریال جدی‌ای بود که تو زندگیم دیدم. 

    اگه بخوام یه یادداشت از این روزا برای آیندم بذارم، وضعیتم مثل آرامشای قبل طوفان تو سریاله. تنها کاری که باید بکنم اینه که مثل پروفسور شونصد و شصت و شیش تا نقشه‌ی بک آپ داشته باشم. موقع شکست ناامید بشم ولی اشکامو پاک کنم و طرح پلن جدیدو بریزم. مطمئنم زندگیم نمیتونه سخت‌تر از سرقت بانک مرکزی اسپانیا باشه. ینی امیدوارم که نباشه. معلومه که نمیشه.

     

    پ.ن: یه عکس از پدرو آلونسو سیو کرده بودم تا اینجا از وجناتش بگم ولی الان دیگه سرم درد میکنه. خدافظ.

  • نظرات
    • مسآفر
    • ۲۴/شهریور/۱۳۹۹

    ریچل

    حس ریچل تو فرندزو دارم زمانی که وارد دنیای واقعی شد و فهمید برای زندگی تو دنیای واقعی باید سختیا رو تجربه کنه.

  • نظرات
    • مسآفر
    • ۴/شهریور/۱۳۹۹
    من که مشغولم به کار دل
    چه تدبیری مرا
    خلق اگر با من نمیجوشد
    چه تاثیری مرا..؟

    [۷/فروردین/۱۳۹۷]
    🎭هایلایت